شیدا قرایی – معمار خلاق و مربی کیکبوکسینگ
زنی با جسارت
کافهای در مرکز شهر، مکانی محبوب برای ملاقاتهای دوستانه و کاری شده است. جایی که شلوغی خیابانهای اطراف را با صدای ملایم موسیقی جاز و عطر دلانگیز قهوه کمرنگ میکند. در یکی از میزهای گوشه کافه، منتظر شیدا قرایی هستم؛ معمار و طراح داخلی جوانی که با استعداد و جسارتش توجهها را به خود جلب کرده است. او در پیج حرفهایاش، طرحهایی با کیفیت و رندرهایی خیرهکننده به نمایش میگذارد، که برای کسی با سن و تجربه او بهراستی تحسینبرانگیز است. علاوه بر این، علاقه او به ورزشهای رزمی و سبک زندگی پویا و هنریاش، انگیزهای شد تا این مصاحبه را ترتیب دهم و از نزدیک با او گفتگو کنم.
جوان، خلاق و سرسخت
لحظاتی بعد، شیدا وارد کافه میشود. با لبخندی بر لب و چشمانی پر از شور و هیجان، به سمتم میآید. چهرهاش ترکیبی از اعتماد به نفس و آرامش را به نمایش میگذارد، طوری که از همان ابتدا انرژی مثبتی به فضا منتقل میشود. بعد از سلام و احوالپرسی، وقتی روی صندلیها مینشینیم، به او میگویم:
«از بچگی معماری علاقهات بود؟ یا جایی در این مسیر جرقهای برایت زده شد؟»
شیدا نگاهی به فنجان قهوهاش میاندازد و سپس با لبخند توضیح میدهد: «نه، راستش از کودکی آرزوی معمار شدن را نداشتم. مسیرم به شکل متفاوتی آغاز شد. یکی از آشناهایمان نمایشگاه کابینت داشت و من همیشه میدیدم که آنها یک طراح دارند که نهتنها کابینتها، بلکه نمای داخلی را هم طراحی میکرد. همین موضوع باعث شد که به معماری و طراحی داخلی علاقهمند شوم و وارد این رشته شوم.»
وقتی شیدا درباره این ماجرا صحبت میکند، میتوانم اشتیاق و کنجکاوی جوانانهاش را تصور کنم که او را هنگام انتخاب این مسیر، که شاید با چالشهای بسیاری روبرو بوده است، برانگیخته است؛ اما او با سرسختی و تلاش، راه خود را باز کرده است.
برایم جالب است که علاوه بر حرفهاش، فعالیتهای دیگری هم در زندگیاش نقش دارند. کنجکاویام را نشان میدهم و میپرسم:
«ظاهراً در کنار کار حرفهایات، به کارهای دیگری هم علاقهمندی. کمی از فعالیتهای شخصیات بگو.»
شیدا با اشتیاق میگوید: «بله، عاشق موسیقیام. از بچگی گیتار و پیانو مینواختم، اما گیتار را به همه سازها ترجیح میدهم. می بینید که برخلاف تصور بسیاری که ممکن است از دخترها انتظار داشته باشند که لطیف و ظریف باشند، من از همان دوران کودکی به ورزشهای رزمی علاقمند شدم. از ووشو گرفته تا کاراته و پنچاکسیلات را تجربه کردم و اکنون مربی کیکبوکسینگ هستم. برای من، این فعالیتها مکمل همدیگرند؛ طراحی به من آرامش میدهد و ورزش به من قدرت و تمرکز.»
شیدا قرایی درباره چالشهای معماری و الهامهای
همانطور که سخنانش را می شنوم، شخصیت چندوجهی او در ذهنم آشکارتر می شود. در حالی که بسیاری از طراحان فقط بر هنر و خلاقیت تمرکز می کنند، شیدا توانسته ترکیبی از جسم و ذهن را به نمایش بگذارد. این ترکیب از روحیه مبارزه و در عین حال لطافت هنری، مرا بیشتر کنجکاو می کند که چه چالش هایی را در مسیر حرفه ای خود تجربه کرده است.
«آیا در این مسیر، با چالشهای زیادی روبرو شدی؟ به ویژه که معماری و عمران بیشتر حوزههای مردانه هستند.»
شیدا به نشانه تأیید سری تکان میدهد و میگوید: «بله، چالشهای زیادی بود. در ابتدای کار، وقتی برای نظارت به پروژهها میرفتم، به دلیل سن کم و زن بودن، برخی از کارگران و پیمانکاران احترام کافی نمیگذاشتند. این مسئله برایم سخت بود، اما با گذشت زمان و تجربه بیشتر، موفق شدم اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنم و این چالشها را پشت سر بگذارم.»
من حس میکنم که این تجربهها او را قویتر و مصممتر کردهاند. در خلال صحبتهایش، لحظاتی را به خاطر میآورم که شاید با شک و تردید روبرو شده باشد، اما او همین تردیدها را به انگیزهای برای تلاش بیشتر تبدیل کرده است.
تصمیم میگیرم بحث را به سوی دیدگاههای هنری او هدایت کنم.
«در طراحیهایت، بیشتر از چه سبک یا مفاهیمی الهام میگیری؟ آیا همیشه از یک سبک خاص پیروی میکنی؟»
شیدا با نگاهی پر از تفکر به اطراف کافه مینگرد، گویی در حال مشاهده فضایی است که میتواند الهامبخش کار بعدیاش باشد. سپس با صدای آرامی میگوید: «من همیشه تلاش میکنم خودم را در کارهایم به نمایش بگذارم. وقتی فضایی را طراحی میکنم، از خودم میپرسم که آیا حاضر هستم در این فضا زندگی کنم؟ طراحی نباید فقط زیبا باشد؛ باید برای کارفرما هم از نظر مالی قابل دسترس باشد. همچنین سعی میکنم از متریالهای سنتی استفاده کنم تا حس و حال قدیمی به فضا بدهم.»
با خودم فکر میکنم که این نگاه خلاقانه و عملگرای اوست که کارهایش را متمایز میسازد. شیدا نهتنها یک معمار و طراح، بلکه زنی جوان است که با ترکیب جسارت و خلاقیت، مرزهای سنتی را جابجا میکند. اینگونه است که او با تلاش و پشتکار، از چالشهای پیشرو عبور کرده و جایگاه خود را در این صنعت بهدست آورده است.
وقتی کافه را ترک میکنیم، احساس میکنم نهتنها با یک معمار و طراح خلاق آشنا شدهام، بلکه زنی را دیدهام که با جسارت، شور و عشق به کارش و زندگی، داستان خود را میسازد. برای من، این گفتگو فرصتی بود تا از دریچه نگاه او به دنیای طراحی و زندگی بنگرم؛ دنیایی که با هر طراحی و هر چالش، رنگ و بویی تازه میگیرد.